خوشحال ، نیستم که ساعت ها را جلو کشیده اند !
"حالا"
یک ساعت بیشتر از همیشه
نیستی ...
چه بیاِقبالْ من!
درستْ شبی به ضیافتِ ماه رفته بودم
که تو،
با چشمهایی پُر از ستاره
آمده، باریده؛ رفته بودی!
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم
یک بار از دیار
یک بار از یاد
یک بار از دل
و یک بار از دست !
آری دیگر گذشت