تنهاتــــــــــــــــــرین ســـــــــــــــــردار

من تنها ، تنهاترین سردار ، سردار مشکی پوش
چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ

محبوبه ی شب

تا جایی ک یادم می آید همیشه عاشق بوی محبوبه ی شب  بودی
ببین ...
محبوبه ی شبی ک خودت کاشتی ...
دوباره گل باز کرده و حیاطمان مملوء عطرش شده
همین ک وارد حیاط می شوم و بویش ب مشامم می خورد
اول از همه یاد تو می افتم ...
کجایی بی معرفت ... کجایی بد قول ... قرارمان ک این نبود ...
.
.
از بویش متنفرم
از بد قولی بیزام
از تو هم ...
می خاهم بگویم " متنفرم "  ..... اما تو ک از دلم خبر نداری  ..
لباس مشکی هایم را دوباره از کمد در آورده ام ...
یادت می آید کدام ها را می گویم ...
همانهایی ک خودت برایم خریده بودی ... می گفتی  "......" ... بگذریم...
ب من می گفتی : سردار مشکی پوش
یادت هست ...
همیشه می گفتی با همه مهربان باشم ...
کجایی ک ببینی گرگی شده ام برای خودم ...
بعد رفتن تو ... کسی جرات ندارن پشت ب من بخوابد ...
امروز خ دلم گرفته است ...
سه سال پیش همین روز ها ... مراسم شب هفت تو بود ...
امروز سر خاکت آمده بودم ... دلم گرفت ... همیشه احترامم را نگاه میداشتی ....
امروز حتی از جایت جم نخوردی... دلم شکست ...
کجـــــــــــــــــــایی ک حال این روزهایم را ببینی ... ببینی ک چه شکسته شده ام ...
ببینی چ بلایی سرم آوردند ... سردارمشکی پوشت شد ==> تنهاترین سردار...
می دانم می خندی ب حال امروزم ... بخند ک خنده ات زیباترین اتفاق زندگیم بود ...
کجایی بی وجدان ... کجایی بی عاطفه .... تو ک طاقت دیدن رنج مرا نداشتی ...




کجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایی ؟؟؟



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

تنهاتــــــــــــــــــرین ســـــــــــــــــردار

من تنها ، تنهاترین سردار ، سردار مشکی پوش

خنده و طعنه به اشعار و شعارم بزنید
تیر غم بر دل بیچاره و زارم بزنید
**

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

محبوبه ی شب

چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ

تا جایی ک یادم می آید همیشه عاشق بوی محبوبه ی شب  بودی
ببین ...
محبوبه ی شبی ک خودت کاشتی ...
دوباره گل باز کرده و حیاطمان مملوء عطرش شده
همین ک وارد حیاط می شوم و بویش ب مشامم می خورد
اول از همه یاد تو می افتم ...
کجایی بی معرفت ... کجایی بد قول ... قرارمان ک این نبود ...
.
.
از بویش متنفرم
از بد قولی بیزام
از تو هم ...
می خاهم بگویم " متنفرم "  ..... اما تو ک از دلم خبر نداری  ..
لباس مشکی هایم را دوباره از کمد در آورده ام ...
یادت می آید کدام ها را می گویم ...
همانهایی ک خودت برایم خریده بودی ... می گفتی  "......" ... بگذریم...
ب من می گفتی : سردار مشکی پوش
یادت هست ...
همیشه می گفتی با همه مهربان باشم ...
کجایی ک ببینی گرگی شده ام برای خودم ...
بعد رفتن تو ... کسی جرات ندارن پشت ب من بخوابد ...
امروز خ دلم گرفته است ...
سه سال پیش همین روز ها ... مراسم شب هفت تو بود ...
امروز سر خاکت آمده بودم ... دلم گرفت ... همیشه احترامم را نگاه میداشتی ....
امروز حتی از جایت جم نخوردی... دلم شکست ...
کجـــــــــــــــــــایی ک حال این روزهایم را ببینی ... ببینی ک چه شکسته شده ام ...
ببینی چ بلایی سرم آوردند ... سردارمشکی پوشت شد ==> تنهاترین سردار...
می دانم می خندی ب حال امروزم ... بخند ک خنده ات زیباترین اتفاق زندگیم بود ...
کجایی بی وجدان ... کجایی بی عاطفه .... تو ک طاقت دیدن رنج مرا نداشتی ...




کجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایی ؟؟؟

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۱۹

نظرات  (۴)

مایلم مطالب وبتو  هرازگاهی کپی کنم چنانچه مخالفی اعلام کن جانم...
و من الله توفیق
پاسخ:
موردی نداره عزیز 

جالب بود و قابل تامل ...

پاسخ:
ممنونم ، نظرلطف شماست

معلومه خیلی دوسش داشتی ، نه؟!

پاسخ:
الان دیگه واقعن نمی دونم
دوستش داشتم یا عاشقش بودم ...

هیییییی ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی