تنهاتــــــــــــــــــرین ســـــــــــــــــردار

من تنها ، تنهاترین سردار ، سردار مشکی پوش
جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۸ ب.ظ

آفتابه

می خواستم برم دستشویی. همه افتابه ها خالی بود و
برای پر کردن اب باید

چند صد متر میرفتم تا هور "زورم امد و از یکی بسیجی که ان طرف

ایستاده بود خواستم تا افتابه را برایم اب کند "او هم قبول کرد. وقتی

افتابه را اورد" دیدم آبش کمی کثیف است. به او گفتم :((اگه

یه کم اون طرف تر می رفتی آاب تمیز میاوردی)) او هم بدون

اینکه حرفی بزند آفتابه را برد و آب تمیز آورد. گذشت تا اینکه چند

روز بعد گفتند فرمانده لشکر قرار است سخنرانی کند. وقتی

فرمانده لشکر یعنی ا:/.(ا مهدی زین الدین امد برای سخنرانی

و پشت جایگاه ایستاد "تمام بدنم یخ کرد .او همان بسیجی

بود که برای من اب اورده بود.




نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

تنهاتــــــــــــــــــرین ســـــــــــــــــردار

من تنها ، تنهاترین سردار ، سردار مشکی پوش

خنده و طعنه به اشعار و شعارم بزنید
تیر غم بر دل بیچاره و زارم بزنید
**

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

آفتابه

جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۸ ب.ظ

می خواستم برم دستشویی. همه افتابه ها خالی بود و
برای پر کردن اب باید

چند صد متر میرفتم تا هور "زورم امد و از یکی بسیجی که ان طرف

ایستاده بود خواستم تا افتابه را برایم اب کند "او هم قبول کرد. وقتی

افتابه را اورد" دیدم آبش کمی کثیف است. به او گفتم :((اگه

یه کم اون طرف تر می رفتی آاب تمیز میاوردی)) او هم بدون

اینکه حرفی بزند آفتابه را برد و آب تمیز آورد. گذشت تا اینکه چند

روز بعد گفتند فرمانده لشکر قرار است سخنرانی کند. وقتی

فرمانده لشکر یعنی ا:/.(ا مهدی زین الدین امد برای سخنرانی

و پشت جایگاه ایستاد "تمام بدنم یخ کرد .او همان بسیجی

بود که برای من اب اورده بود.


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی