تنهاتــــــــــــــــــرین ســـــــــــــــــردار

من تنها ، تنهاترین سردار ، سردار مشکی پوش

خنده و طعنه به اشعار و شعارم بزنید
تیر غم بر دل بیچاره و زارم بزنید
**

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱۴۹ مطلب با موضوع «از همه چی» ثبت شده است


وقتــــــــی درحال تلآش کــردن برای تغییردادن یــک احمــــــق هستـــــــی ...
همزمــآن درحال اثبــآت حمآقتِ خودتی...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۱۱
ﯾﻪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﮐﺎﺑﯿﻨﺘﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭ

+ ﺧﺐ

- ﭘﺮﺗﺶ ﮐﻦ ﺯﻣﯿﻦ

+ ﺧﺐ

- ﺷﮑﺴﺖ؟

+ ﺁﺭﻩ

- ﺣﺎﻻ ﺍﺯﺵ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﻦ

+ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻣﻨﻈﻮﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ

- ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﺳﺖ ﺷﺪ؟؟؟
.
.
.
امیدوارم به این مرحله نرسین ...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۰۸

سرمیزشام یادت که میفتم بغض میکنم،اشک درچشمانم حلقه میزند وهمه باتعجب نگاهم میکنندلبخندی میزنمو میگویم:چقدر داغ
بود
..!
.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۲ ، ۰۲:۴۱

معلم دبستان به فاصله هامیگفت:خط تیره،چه خوب میدانست فاصله هاچه تیره میکنندرابطه هارا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۲ ، ۰۲:۴۰

دل کندن آسان بود
خیلی هم آسان بود
ب سادگی آب خوردن
ب سادگی من و احساسم
تو نه تنها دل کندی
پایش می افتاد بیستون هم میکندی ک بروی
..
ک فرهاد نشوی،تا خدایی نکرده یک وقت احساست درگیر نشود
با احساس شیرین گونه ی من
..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۲ ، ۰۲:۳۶

ماپشت اونایی ک پشتمون حرف میزنن،حرف نمیزنیم!!
چون خیلی جلوییم ازشون..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۲ ، ۰۲:۳۳

 

قــدر لحـــظه ها را بدان

زمانــــی می رسد که تــو
دیگــــــر قادر نیستــــی
بگـویــــــی
:
جبــــران مـــی کــنم

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۰۰:۵۵

آدمها برای هم سنگ تمام میگذارند،

اما نه وقتی که در کنارشان هستی،

نه....

آنجا که درمیان خاک خوابیدی،

"سنگ تمام"را میگذارند و میروند..!

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۰۰:۴۴

تا جایی ک یادم می آید همیشه عاشق بوی محبوبه ی شب  بودی
ببین ...
محبوبه ی شبی ک خودت کاشتی ...
دوباره گل باز کرده و حیاطمان مملوء عطرش شده
همین ک وارد حیاط می شوم و بویش ب مشامم می خورد
اول از همه یاد تو می افتم ...
کجایی بی معرفت ... کجایی بد قول ... قرارمان ک این نبود ...
.
.
از بویش متنفرم
از بد قولی بیزام
از تو هم ...
می خاهم بگویم " متنفرم "  ..... اما تو ک از دلم خبر نداری  ..
لباس مشکی هایم را دوباره از کمد در آورده ام ...
یادت می آید کدام ها را می گویم ...
همانهایی ک خودت برایم خریده بودی ... می گفتی  "......" ... بگذریم...
ب من می گفتی : سردار مشکی پوش
یادت هست ...
همیشه می گفتی با همه مهربان باشم ...
کجایی ک ببینی گرگی شده ام برای خودم ...
بعد رفتن تو ... کسی جرات ندارن پشت ب من بخوابد ...
امروز خ دلم گرفته است ...
سه سال پیش همین روز ها ... مراسم شب هفت تو بود ...
امروز سر خاکت آمده بودم ... دلم گرفت ... همیشه احترامم را نگاه میداشتی ....
امروز حتی از جایت جم نخوردی... دلم شکست ...
کجـــــــــــــــــــایی ک حال این روزهایم را ببینی ... ببینی ک چه شکسته شده ام ...
ببینی چ بلایی سرم آوردند ... سردارمشکی پوشت شد ==> تنهاترین سردار...
می دانم می خندی ب حال امروزم ... بخند ک خنده ات زیباترین اتفاق زندگیم بود ...
کجایی بی وجدان ... کجایی بی عاطفه .... تو ک طاقت دیدن رنج مرا نداشتی ...




کجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایی ؟؟؟

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۲ ، ۲۳:۲۸