تنهاتــــــــــــــــــرین ســـــــــــــــــردار

من تنها ، تنهاترین سردار ، سردار مشکی پوش

خنده و طعنه به اشعار و شعارم بزنید
تیر غم بر دل بیچاره و زارم بزنید
**

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱۸۴ مطلب با موضوع «محبت» ثبت شده است


دفتر یادداشت روزانه دختر:

امروز باهاش بهم زدم بهش گفتم از اینکه باهاش هستم خوشحال نیستم ..

فکر کردم بهم میگه نرو بمون...اما اون گذاشت که برم...

به همین راحتی کسی رو که این همه دوسش داشتم و منتظرش بودم از دست دادم..............

 

دفتر یادداشت روزانه بسر:

امروز باهام بهم زد گفت از اینکه باهامه خوشحال نیست ...

انقدر خورد شدم که نتونستم بگم چرا؟!

میخواستم ازش بخوام که نره اما وقتی با من خوشحال نیست نمیتونم به زور نگهش دارم ....

به همین راحتی دختری رو انقدر عاشقش بودم از دست دادم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۲۵

تو مقصری، اگر من دیگر " منِ سابق " نیستم

پـس من را به "مـن" نبودن محکوم نکن !

من همـانم .. همان پسر مهربون و صبور . پر از محبت ..

یـادت نمی آید؟

من همانـم

حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم ...
......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۳۷

وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !

فکر نکن که فراموشت کرده ام ….

یا دیگر دوستت ندارم !

نه ….

من فقط فهمیدم :

وقتی دلت با من نیست ؛

بودنت مشکلی را حل نمی کند ،

تنها دلتنگترم میکند … !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۳۶

با چتـــر باشم

یا بدون چتر....

فرقی نمیکند ...

" بی دوست خیــــــس بارانم "....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۲۴

حماقت که شاخ و دم ندارد!

حماقت یعنی من که

اینقدر میروم تا تو دلتنگِ من شوی!

...

خبری از دلتنگی تو نمیشود!

برمیگردم چون

دلتنگت می شوم..!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۱۰

ســــخـــت اســـت وقتـــی از شـــدت بـــغـــض ،

گـــلـــو درد بگـــیری ...
و هـــمـــه بگـــویـــند ؛

لبـــاس گـــرم بـــپـــوش !!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۰۸


مـی گـویـنـد بـاران کـه بـبـارد

بـوی ِ خـاک بـلـنـد مـی شـود . .

پـس چـرا ایـنـجـا

بـاران کـه مـی بـارد

عـطـر خـاطـ ـره هـا مـی پـیـچـد ؟ . . .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۰۷

دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی (شهید) شد . .

دانشگاه که قبول شد، همه گفتند: با سهمیه قبول شده!!!

ولی ... هیچوقت نفهمیدند

کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا!

یک هفته در تب سوخت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۰۱
ﯾﻪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﮐﺎﺑﯿﻨﺘﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭ

+ ﺧﺐ

- ﭘﺮﺗﺶ ﮐﻦ ﺯﻣﯿﻦ

+ ﺧﺐ

- ﺷﮑﺴﺖ؟

+ ﺁﺭﻩ

- ﺣﺎﻻ ﺍﺯﺵ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﻦ

+ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻣﻨﻈﻮﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ

- ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﺳﺖ ﺷﺪ؟؟؟
.
.
.
امیدوارم به این مرحله نرسین ...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۰۸
میخندم به کسایی که دنبال پایان منن..؛
یادشون رفته که مهره پایانشون رو خودم زدم.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۰۰