دهه هشتاد
خط دوم شکست فرمانده! احتمال شکست بسیار است
پس مهماتمان چه شد... سید؟ هیچ امّید هست؟ -بسیار است
...................
روزهای حماسه و ماسه، بوی باروت و ام یک و ژ٣
داغ سیصد هزار لاله ی سرخ؛ به گمانت کم است؟ بسیار است
...................
دهه ی بی هویت هشتاد، بام ها در تصرف بشقاب
داخل آلبومش ولی عطر دهه ی سرخ شصت بسیار است
...................
چهره پشت نقاب ها خالی، جیب ها پر، خشاب ها خالی
گرچه دوران جاهلیت نیست، مشرک و بت پرست بسیار است
...................
ساکنان حضیض بالاش...هر طعنه اش می زنند گاه اما
گاهی اوقات درّه در اوج است، ارتفاعات پست بسیار است
...................
دیشب آمد به خواب او سید، دست او را فشرد با لبخند
گفت: من زودتر شهید شدم، دست بالای دست بسیار است