نمی شکنم ..تنها گاهی مچاله می شوم ..
آدمی را دیدم که با سایه خود درد دل می کرد
چه رنجی می کشد وفتی هوا ابریست ....
دیشب با خدا دعوایم شد ..
یا او قهر کردم .. چند قطره اشک ریختم و خوابم برد ..
صبح که بیدار شدم مادرم گفت :
" نمی دانی از دیشب تا صبح چه " بارانی " می آمد ...!!
گاهی وقتا اونقد از این زندگی خسته میشم که دلم می خاد قبل خواب ساعت رو روی " هیچوقت " کوک کنم ...
کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند
یکی که گم شود دیگری محکوم به آوارگیست ...
کاش می دانستی و می فهمیدی که برای بدست آوردنت ...
دلی را به دریا زدم که از آب واهمه داشت
یکی از بهترین دیالوگ هایی که شنیدم :
(خسرو شکیبایی ):
ببین دلخوری .. باش
عصبانی هستی ..باش
قهری ...باش
هرچی میخای باش ...
ولی حق نداری با من حرف نزنی ...
فهمیدی ؟!؟!
ساده ی ساده ..
از دست می روند ..!
همه ی آن چیزهایی که ..
سختِ سخت به دست آمده اند .....
خدایا ...
حسش نیست ، تو خودت جریانو می دونی دیگه ؟!
پس آمیــــــــــــــــــن..
سخت ترین کار دنیا بی محلی کردن به کسی است که با تمام وجود دوسش داری ...