آنقدر مرا از رفتنت نترسان
قرار نیست همیشه بمانیم
روزی همه رفتنی اند
ماندن به پای کسی معرفت میخواهد نه بهانه
حالا میگویم بلنــــــــــــــــــد میگویم
رفتی به درک
لیاقت ماندن نداشتی.....!
آنقدر مرا از رفتنت نترسان
قرار نیست همیشه بمانیم
روزی همه رفتنی اند
ماندن به پای کسی معرفت میخواهد نه بهانه
حالا میگویم بلنــــــــــــــــــد میگویم
رفتی به درک
لیاقت ماندن نداشتی.....!
هــــــــــــــــــــــــــــــی....
تـــــاوان حرفــــهایی که نمیتونی بـــــگی؛
تــــــارهای سفیـــــــدیـه که یــه شَبـــه لابلای موهــــــــات به
وجــــود میــــــاد …!!!
چرا دیوونگی نسبت به حساب نمیاد؟
مثلا بگن تو چه نسبتی باهاش داری؟ منم بگم دیوونشم . . .
بــــــاور کن خیلی حـــــــرف است
وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی ،
که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای…
مرد باش
زمین به مرد بودنت نیاز داره ....
مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز ...
مردونه گریه کن ، مردونه ببخش ....
مرد باش ، نه فقط باجسمت ، بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت ... مردباش و هیچوقت نامردی نکن
مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده مرد باش .
خسته ام؛ خسته تر از آنی که خیانت کنم تنهایم؛ تنها تر از آنی که عاشق شوم
شراب خواستم… گفت : ” ممنوع است ” آغوش خواستم… گفت : ” ممنوع است ” بوسه خواستم… گفت : ” ممنوع است ” نگاه خواستم… گفت: “ ممنوع است ” نفس خواستم… گفت : ” ممنوع است “ … حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ، با یک بطری پر از گلاب ، آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ، سنگ سرد مزارم را و … چه ناسزاوار عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ، نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ، به آرامی اشک می ریزد … تمام تمنای من اما سر برآوردن از این گور است تا بگویم هنوز بیدارم… سر از این عشق بر نمی دارم …
نذر کرده ام صد دور تسبیح
اهدنا الصراط المستقیم
شاید وقتی مرا میبینی دیگر راهت را کج نکنی...
قبل از اینکه در مورد راه رفتن کسی قضاوت کنی
کمی با کفش های او راه برو...