راستش را بخواهی
دیروز
هیچ اتفاق خاصی رخ نداد
فقط حدود عصر
باران کوتاهی بارید
اما زار زار ...
راستش را بخواهی
دیروز
هیچ اتفاق خاصی رخ نداد
فقط حدود عصر
باران کوتاهی بارید
اما زار زار ...
اگر بجای هر دعایی که می کردیم یک قذم برمی داشتیم...
الان در کنار خدا بودیم ....
خیلی سخته احساس کنی مثل شمعی ، فقط وقتی برق نیسن بیان سراغت و بعد با یه فوت خاموشت کنن ....
دیشب روباهی خودکشی کرد !!
حیله گری " انسانها " کلافه اش کرده بود ....
لبخند تو تعادل شهر را به هم می ریزد ...
تو بخند !!!
من شهر را دوباره می سازم ...
نفرین بر چشم هایت
که نمی شود به آنها نفوذ کرد و شیطنت دلت را فهمید
نفرین بر چشم هایم
که ... راز داری نمی دانند ... نفرین ...
یکی زاییدت ، یکی دیگه نون ریخت تو حلقت /
جایی که من بزرگ شدم نیست تو نقشه
امثال من با یه پنجی خر کِـیف میشن /
طرفای شما از شمعو از کیک میگن
یادم دادن با هرکی جلومه بجنگم /
همیشه بیرونم تا باد بخوره به کلم
بهم گفتن اگه نداری قرض بگیر /
ما یه سری برنامه ایم که همیشه کَنسلیم
با یه مغز پیر نمیشه ادیسون بود /
زندگی این نیست درس بخونی بری کنکور بدی
خان داداشتم آماده تروره توئه /
وقتی یه هشت نداری بذاریش گروئه نُهت
اون موقعست که لیلیا میمرن /
خیلیا میپیچن لباسای مارک دار ترمینالی میشن
میخوای بری نه؟ /
واست یکی دو نخ سیگار بگیرم؟
همه میدوئن که مهندسو دکتر بشن /
تو جاش سس بهروز بگیر سرخ کن ببر
مگه بده؟ اینم یه کادوی کوچیک برا زنت /
تو منو نمیشناسی زیاد
تیکه هام تو هزار تا کتابم جا نمیشن /
بزرگم اما نه از ابعاد شیکم
من هنوز سردمه از سرمای دیشب /
یه کرمم که کم کم پروانه میشم
نه میشه موند ، نه میشه رفت / دلم خوشه به چیزایی که همیشه هست
به خدا ، به معرفت پاهام / به تیکه شنیدن لا حرف ننه بابام
به دو خط شعر غمگین / به اونی که تو آیینست و شکل من نیست
نه ...
دیگه نه میشه موند ، نه میشه رفت / دلم خوشه به چیزایی که همیشه هست
سالهای سال است به چوبه دار زندگی آویخته شده ام ..
افسوس
و صد افسوس
که از کشیدن صندلی خبری نیست ....
در دنیای ما کفتار ها و شغالها توبه کرده اند ..
لاشخور ها لاشخوری نمی کنند ...
اما ... امان از آهو های تازه به دوران رسیده ....