درد تنهایی کشیدن
مثل کشیدن خطهای رنگی روی کاغذ سفید
اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نمیدم که می خندومت ولی می تونم باهات گریه کنم
سکوت می کنم و او فکر میکند بازی را برده
حالم از کلمه ی “عزیزم” و “عشقم” بهم می خوره
من رو همون “ببین” صدا کن
بی ریایی شرف دارد به ریا کاری . . .
وقتی تو نیستی
دلم هزار راه می رود
فکرو خیال می بافد
صبرش از کاسه انتظار
لبریز می شود
حساب ثانیه ها را دارد
گاهی هم
آواز می خواند
تا دلشوره را از پای در آورد
اما هر وقت از فراموشی
برایش می گویم
هُری می ریزد
( این روزها باید برایش امن یجیب بخوانم... )
خطــا از مـن اسـت می دانم
از مـن کـــه سـال هـاسـت گـفتـــه ام “ ایــاک نــعبد ”
امـا بـــه دیـگران هـمـ دلـسپــرده ام
از مـن کـــه سـال هـاسـت گـفتـــه ام ” ایــاکَ نستَعیـن "
امــا بــه دیگران همـم تـکیــه کــرده ام
امـا رهایـم نـکـن
بیـش از هـمـیشــه دلـتـنگم بـــه انـدازه ی تـمام روزهـای نـبودنـم