مُردم ز رشک چند ببینم که جام می
لب بر لبت گذاردُ قالب تهی کند
لب بر لبت گذاردُ قالب تهی کند
راستش را بخواهی
دیروز
هیچ اتفاق خاصی رخ نداد
فقط حدود عصر
باران کوتاهی بارید
اما زار زار ...
روان پزشکم دیوانه شد ،
وقتی چند دقیقه از سکوتم را برایش معنا کردم .....
سلامتیه
همه خویا
، گلچین ها
، مشتیا
، با ادبا
، با مراما
، بدرد بخورا
کسایی که که روز قیامت
فقط زمین ازشون شاکیه
اونم بخاطر سنگینی معرفتشون ....
-------
------------ ------------- ---------
---- ----------- ------------- ------------- - - - - - -----------
گاهی می توان برای یک ذوست چند سطر سکوت به یادگار گذاشت
تا او در خلوت خود هر طور که خواست آنرا معنا کند ....
اگر بجای هر دعایی که می کردیم یک قذم برمی داشتیم...
الان در کنار خدا بودیم ....